[ad_1]
حضرت سلیمان و گنجشک نر و ماده
روزی گنجشک نری نزد حضرت سلیمان (علی نبیِّنا و آله و علیه السلام) آمده و عرض کرد: این گنجشک ماده به من توجهی نمیکند، به من محل نمیگذارد، هر چه من به او محبت دارم در عوض او به من بیمحبتی میکند. حضرت از گنجشک ماده بازخواست کرد، گنجشک ماده گفت: دروغ میگوید که به من محبت دارد، غیر از من، یکی دیگر را هم زیر سر دارد و [تا اینجا صفحه ۱۴۸ کتاب] دوست میدارد. حضرت سلیمان زار زار گریه کرد. میدانی چرا؟ یعنی: خدایا نکند در قلب ما هم، غیر تو جای گرفته باشد.
…………………………………………
در بحارالانوار، ج۱۴، ص۹۵ در ابتدای روایت چنین آمده است: اِنَّ سُلَیْمانَ عَلَیْهِ السَّلام رَأی عُصْفُوراً یَقُولُ لِعُصْفُورَةٍ لِمَ تَمْنَعِینَ نَفْسَکِ مِنّی؟ وَ لَوْ شِئْتٌ اَخَذْتُ قُبَّةَ سُلَیْمانَ بِمِنْقاری فَأَلْقَیْتُها فِی الْبَحْرِ…
روزی حضرت سلیمان(ع) گنجشک نری را دید که به گنجشک ماده میگوید: چرا خودت را از من منع میکنی و به من بیاعتنا هستی در حالی که اگر من بخوهم تاج و تخت سلیمان را به منقارم میگیرم و در دریا میاندازم و حضرت سلیمان وقتی که این کلام را شنید تبسم کرد و هر دو را خواست و به گنجشک نر گفت: آیا میتوانی چنین کاری کنی؟
گنجشک نر گفت: خیر ای پیامبر خدا، و لکن خوب است که مرد از قدرت خودش در نزد همسرش تعریف کند و کاری کند که در نزد همسرش بزرگ و با اقتدار جلوه کند(تا همسرش از او حساب ببرد) لذا از این جهت من این جمله را گفتم. و البته عاشق نسبت به آنچه میگوید ملامت نمیشود.
فَقاَل سُلَیْمانُ علیه السلام لِلْعُصْفُورَةِ لِمَ تَمْنَعِینِهِ مِنْ نَفْسِکِ وَ هُوَ یُحِبُّکِ؟ پس سلیمان (ع) به گنجشک ماده گفت: چرا از او کناره میگیری در حالی که او ترا دوست دارد.
فَقالَتْ یا نَنِیَّ اللهِ اِنَّهُ لَیْسَ مُحِبّاً وَ لکِنَّهُ مُدَّعٍ، لِأَنَّهُ یُحِبُّ مَعِیَ غَیْرِی فَأَثَّرَ کَلامُ الْعُصْفُورَةِ فی قَلْبِ سُلَیْمانَ.
گنجشک ماده گفت: او به من محبت ندارد بلکه فقط ادعای محبت میکند، زیرا با وجود من یکی دیگر را دوست می دارد. اینجا بود که کلام گنجشک ماده در قلب حضرت سلیمان اثر کرد که محبت باید خالص باشد و با چیز دیگری مخلوط نشود.[تا اینجا صفحه ۱۴۹ کتاب]}۱
ارجاعات:
۱ـ کتاب: آداب الطّلاب/ مولف: شاکر برخوردار فرید/ ناشر: موسسه انتشاراتی لاهوت، تهران/ چاپ ششم ۱۳۹۲/ صص۱۴۸،۱۴۹
[ad_2]
لینک منبع